نکات زندگی از دید روانشناسی


دخترایرونی

رابطه خوب با مادر نشان دهنده موفقيت در زندگي آينده است

محققان متوجه شدند افرادي که در اوايل دوره نوجواني رابطه خوبي

با مادر خود دارند کيفيت زندگي مشترک آن‌ها در آينده بسيار بهتر است.

اين موضوع نشان مي‌دهد براي ساخت يک زندگي خوب در آينده بايد

رابطه والدين و فرزندان بسيار مورد توجه قرار گرفته

و اهميت آن‌ فراموش نشود.

کنستانس گاگر از دانشگاه مانتکلر در نيوجرسي در اين باره گفت:

رابطه فرزندان با مادر اهميت بسيار بالايي دارد.

قابليت برقرار ارتباط موفق با ديگران وابستگي زيادي به شکل رابطه ما در دوران

نوجواني و جواني با والدينمان دارد.

بنابراين اگر کودکان با والدين خود احساس نزديکي نکنند

احتمالا جنبه‌هاي مثبت ارتباط موفق در آينده را نخواهند آموخت.

گاگر در اين باره گفت: البته اين موضوع بعد از سن 14 سالگي چندان

در موفقيت زندگي آينده تاثيرگذار نيست. درصد زيادي از روحيه

انسان‌ها تا سن 14 سالگي شکل مي‌گيرد و بعد از اين سن

شکل رابطه با والدين چندان تاثيرگذار نيست.

براي بررسي اين موضوع گاگر و همکارانش رابطه خانوادگي 7 هزار زوج

در آمريکا را مورد ارزيابي قرار دادند. در بين سال‌هاي 1992 تا 1994

از پدران، مادران و فرزندان بين 10تا 17 سال در مورد نوع رابطه شان

با يکديگر سوال پرسيده شد. بعد از يک دهه تحقيقاتي در مورد

روابط فرزندان آن‌ها با ديگران انجام شد.

اين تحقيقات نشان داد نوع برخورد و رابطه يک فرد با مادرش

نشانه بسيار خوبي براي پيش‌بيني کيفيت رابطه او در زندگي آينده اش است.

اگرچه در طول سال‌هاي گذشته سهم پدرها در زندگي خانوادگي

 افزايش پيدا کرده است اما تحقيقات نشان مي‌دهد هنوز

هم تاثير آن‌ها به قدري نيست که نوع رابطه يک فرد در آينده را شکل دهد.

نوشته شده در 22 / 6 / 1390برچسب:,ساعت 1:40 توسط افسانه| |

کودک درون شما زنده است ؟!
کودکي دوران پرفراز و نشيبي است و همه ما تحت تاثير روزهاي خوش دوران کودکي هستيم و از گذشت دوران کودکي ناخشنوديم. در واقع لذت دوران کودکي را در دوره پرهياهو و دشوار بزرگسالي نمي يابيم. شايد به همين دليل است که شبانه روز به دنبال کسب منافع فردي مي گرديم تا شايد بتوانيم اندکي از لذت دوران کودکي را بار ديگر تجربه کنيم. غافل از اين که چنان از معصوميت، بازيگوشي سرزندگي و شادابي آن دوران فاصله گرفته ايم که هرگز نخواهيم توانست بدون بازگشت به آن ويژگي ها، مانند کودکان از زندگي لذت ببريم.

درميان انبوه مباحث مطرح شده در روان شناسي بحث «کودک درون» يکي از پرطرفدارترين آن هاست. اگر مي خواهيد در اين باره بيشتر بدانيد بهتر است ادامه اين مطلب را مطالعه کنيد.


«کودک درون»

نظريه «کودک درون» متعلق به «نيک برن» روان شناس مشهور است که معتقد بود شخصيت انسان ها شامل ? بخش است. کودک درون ، والد و بالغ. والد همان بايد و نبايدها و پاي بندي به قوانين است که در بزرگسالي به وجدان تبديل مي شود. بالغ همان منطق است که موقعيت سنجي مي کند و تصميم مي گيرد. اما کودک درون احساسات، نيازها و خواسته هاي ماست که گاهي سرکوب و گاهي رها شده است.
زماني که هر يک از ? بخش ديگر بخش ها را تحت تاثير قرار دهد، لذت و آسايش از زندگي سلب مي شود و زماني که تفاهم نامه اي بين کودک درون و وجدان برقرار شود، بهترين حالت ايجاد مي شود.
معصومه افسري کارشناس اداره سلامت رواني- اجتماعي اعتياد وزارت بهداشت در تشريح چگونگي شکل گيري اين نظريه به خراسان مي گويد: در تحليل روان کاوي گفته مي شود که گذشته فرد کليد حل مشکلات فعلي اوست. در واقع ريشه تمام مشکلات رواني هر فردي ، گذشته اوست و مي توان گفت «کودکي» که به عنوان يک دوره براي همه ما افراد بالغ گذشته است، هنوز وجود دارد و «کودک» در وجود ما ادامه حيات مي دهد.
نکته اين جاست که يک کودک آسيب ديده و صدمه خورده و رنجور که در يک يا چند موقعيت متفاوت خجالت کشيده ، تحقير شده، مورد سرزنش قرار گرفته، همين احساسات را در نهان به دوران بزرگسالي مي آورد و از قرار گرفتن در موقعيت هاي مشابه همان احساسات را تجربه مي کند، در بيشتر موارد والديني که از مهارت هاي فرزندپروري آگاهي ندارند و راه هاي ارتباط و تعامل با کودک را به درستي نمي شناسند، ناخودآگاه زمينه هاي استرس و اضطراب فرد را در دوران بزرگسالي فراهم مي کنند.
کودک و اضطراب ها
افسري ادامه مي دهد: اگر دقت کنيد در مي يابيد که بيشتر بچه ها دوست دارند بچه خوبي براي پدر و مادر خود باشند و هرچه را پدر و مادر مي گويند، مي پذيرند به اين ترتيب اگر والدين تمايلات يا خواسته هايي را در کودک سرکوب کنند، بچه ها به آن تن مي دهند و تسليم مي شوند. اين در حالي است که کودک شخصيت مستقل از والدين خود دارد و والدين نمي توانند و نبايد هر آن چه را خود مي خواهند به کودک تحميل کنند.سرکوب تمايلات و خواسته ها هرچند ممکن است اندک و جزئي به نظر برسد اما در ضمير ناخودآگاه کودک باقي مي ماند و در دوران بزرگسالي به شکل عقده، اضطراب و استرس خود را نشان مي دهد.
روان کاوي با نگاه به گذشته فرد تلاش مي کند کودک آسيب ديده را پيدا کند و آن را مورد توجه قرار دهد تا اصلاح شود. بسياري از اختلالات رواني که افراد را درگير مي کند، ريشه در دوران کودکي دارد و تا زماني که اين کودک آسيب ديده را درمان نکنيم، نمي توانيم اميدوار باشيم که اختلال را رفع کنيم.
اين کارشناس ارشد روان شناسي باليني ادامه مي دهد: کاري که بايد انجام دهيم اين است که با تمايلات سرکوب شده خود رو به رو شويم. آن ها را کشف کنيم دريابيم که ريشه افسردگي، اضطراب يا ديگر اختلالات رواني به کدام يک از آسيب هايي که در دوران کودکي ديده ايم، بر مي گردد و سعي کنيم رنج هايي را که در دوران کودکي برده ايم و از يادآوري آن ها امتناع مي کنيم، عيان کنيم و آن ها را از ضمير ناخودآگاه بيرون آوريم و آن ها را لمس کنيم اگر خواسته هاي سرکوب شده دوران کودکي در ضمير ناخودآگاه ما بيرون کشيده نشود، حل نشده باقي مي ماند و مانع از کسب لذت در زندگي مي شود.
اين مشکلات در رفتار، گفتار، شخصيت قابل مشاهده است و يک درمانگر با شناسايي کودک آسيب ديده او را مورد نوازش قرار مي دهد و از رنج او مي کاهد. روانگر در واقع فرد را با گذشته و کودکي دردناکش آشنا مي کند، فرد را با آن آسيب ها رو به رو مي کند تا پس از رويارويي با آن ، فرد قادر به مقابله با آن افکار شود.وقتي در مقام يک بزرگسال تمايلات، خواسته ها و نيازهاي کودک درون را سرکوب مي کنيد، نمي توانيد احساسات خود را به صورت طبيعي بروز دهيد. نمي توانيد از زندگي لذت ببريد ، نمي توانيد استرس هاي خود را کنترل کنيد و از صميمي شدن و دوستي با ديگران پرهيز مي کنيد زيرا به هر چيز بدبين هستيد.
اولين قدم
براي اولين قدم بهتر است خود را در موقعيتي آرام قرار دهيد و به مدت ?? دقيقه خود را يک کودک ? تا ? ساله تصور کنيد. سپس فکر کنيد همه چيز در اختيار شماست تا نيازهايتان برآورده شود. توجه کنيد که وقتي دنيا به کامتان باشد، چگونه در برابر ديگران عکس العمل نشان مي دهيد ، چگونه شاد و پرانرژي هستيد، چگونه مي توانيد از زندگي لذت ببريد، به نوشته سايت کيدز هلث اگر اين کار را دشوار مي يابيد يک توصيه ديگر اين است که آخرين تجربه شادي را که به عنوان يک کودک داشتيد به خاطر آوريد.
به اين تجربه فکر کنيد تا مجال کمتري براي افکار استرس زا و ياس آور داشته باشيد. سعي کنيد مانند کودکان زندگي را آسان بگيريد و به اشتباهاتتان بخنديد و به دنبال بهانه اي براي کسب لذت از زندگي باشيد.
درست مثل کودکي که هرچيز در زندگي اش منحصر به فرد و يکتاست و او هر بار با تمام وجود از زندگي و آن چه مي بينيد لذت مي برد. لذت يک کودک از زندگي، يک لذت پايان ناپذير است زيرا هنوز ذهن او پر از بايدها و نبايدها، قواعد و قوانين و خوب و بدها نيست.از طرفي مي توان با سکوت هاي طولاني، يادآوري خاطرات کودکي و لحظات شاد دوران کودکي، کودک درون را پيدا کرد.
وقتي به مهر و محبت احتياج داريد، وقتي افسرده هستيد، وقتي به امنيت و پشتيباني نياز داريد، يعني کودک درون شما زنده است و به کودکي خود برگشته ايد. فراموش نکنيد که خودشناسي و شناخت احساسات و سبک لذت فرد از آن چه او را شاد مي کند، اولين گام براي آشتي با کودک درون است، در بسياري از مواقع ما به احساسات خود کمترين توجهي نمي کنيم و به کلي آن ها را ناديده مي گيريم در صورتي که توجه به احساسات و سبک لذت از زندگي و مديريت آن مي تواند انگيزه فرد را در زندگي افزايش دهد و او را براي ادامه يک زندگي شاد ترغيب کند، در اين صورت فرد مي تواند احساس شادابي و سرزندگي را با بيدار کردن کودک درون به زندگي اش برگرداند و از زندگي لذت بيشتري ببرد.

نوشته شده در 20 / 6 / 1390برچسب:,ساعت 22:4 توسط افسانه| |

صفحه قبل 1 صفحه بعد


:قالبساز: :بهاربیست:

 فال حافظ - قالب میهن بلاگ - قالب وبلاگ